سعید شهریار
Print Friendly, PDF & Email

پایگاه خبری یزد باما ؛ یادداشت سعید شهریار هنرمند تئاتر یزد پیرامون آسیب شناسی تئاتر

پایگاه خبری یزدباما ؛ سعید شهریار بازیگر و کارگردان یزدی که این روزها سرگرم گردآوری تاریخ تئاتر یزد است یادداشتی را پیرامون آسیب شناسی تئاتر برایمان ارسال داشته است که در ادامه می خوانید :

سعید شهریار :

اینروزها که سرگرم گردآوری تاریخ تئاتر یزد هستم با زحمت بسیار گنجینه ای از عکس و تصویر و گفتگو با بزرگان تئاتر یزد فراهم شده است. چون قرار است این پیشینه تئاتری بستری باشد برای آسیب شناسی و تحلیل روند تئاتر یزد ، پیش از انتشار کامل آن مایلم تا بخشی را بعنوان نگاه به سرمایه های تئاتر ارائه نمایم.

تئاتر یزد دارای استعدادهای فردی بسیاری بوده است که در سخت ترین شرایط تلاش کرده اند تا چراغ صحنه را روشن نگهدارند. افرادی که تا پای نام و نان و اعتبار و حتی جان خود ایستادند اما صحنه را ترک نکردند. ولی براستی چرا تئاتر یزد با داشت این استعدادهای چشمگیر هنوز نتوانسته به شکوفایی برسد و در عرصه تئاتر کشور نامی بزرگ باشد و حتی نتوانسته در شهر 700هزار نفری یزد 1درصد تماشاچی ثابت دست و پا کند؟

در خانواده تئاتر طی حدود هفتاد سال گذشته تاکنون انواع سلیقه ها و دیدگاهها نسبت به تئاتر وجود داشته است. از اجراهای طنز سرگرمی ساز بگیرید تا اجرای خلاقانه از مطرح ترین آثار برشت یا ساعدی و بیضایی.

مشکل از زمانی آغاز می شود که اهالی تئاتر برنمی تابند که کسانی با تعریف دیگری از تئاتر بروی صحنه بروند. گمان می کنند که همه باید طبق تعریف آنها تئاتر کار کنند و در نتیجه شروع به نفی همدیگر می کنند. این نفی و تخفیف همکاران عارضه ای عمیق بر پیکر تئاتر یزد طی چندین دهه بوده است و هچنان هم هست.

در تئاتر یزد بزرگانی هستند که در سالهایی بر روی صحنه درخشیده اند. کمک کرده اند تا در کنارشان افراد دیگری ببالند و حالا که نسلی دیگر به میدان آمده به سادگی فراموش می شوند. متاسفانه این فراموشی هم با انواع بی توجهی ها و تخطئه ها و تحقیرها همراه می شود. عجیب تر اینکه از هم نسلان هر گروهی اگر کسی فرصتی برای حضور پیدا می کند از یاد می برد که می تواند حافظ اعتبار و حرمت نسل خود باشد. بلکه تازه بیاد می آورد عجب فرصت نیکوئی برای تسویه حساب های قدیمی یافته. حالا تصدی یک دوره انجمن باشد یا فلان نهاد نیمه صنفی یا حتی یک پست اداری موقت. حتی حضور در عرصه های داوری و بازبینی و بازخوانی و شورای نظارت و امثالهم. به خیال خامشان عدالت در همین است که همه را به یک چشم ببینند. اما روزی که خودشان در آنسوی صف قرار بگیرند و داوری شوند انتظار انواع توجهات و مراعات را دارند.

این موضوع در چندین و چند برهه تئاتر یزد بخوبی مشهود است. جزئیات دقیق تر همراه با جدول و نمودار در بخش آسیب شناسی تئاتر یزد ارائه خواهند شد.

اگر بخواهیم چشممان را بیندازیم پشت بینی و بگوئیم نظر فلان شورا این است. تشخیص فلان فرد این بوده. تصمیم فلان مدیر چنان بوده. خیلی زود درمی یابیم که فرصتها و مدیرها و شوراها رفته اند و جز آسیب هایی که با دست خودمان و یا حتی سکوت خودمان به همدیگر زده ایم چیزی باقی نمانده. طبیعتا از این پیکر آسیب دیده و ضربه خوده تئاتر نباید انظار داست که پابه پای تئاتر کشور بدود و پیش برود. همیشه محکومیم لنگ لنگان پیش برویم.

شاید یک توجه کوچک. یک ارادت مختصر می توانست از دهن کجی آرای داوران به مردی بزرگ همچون “نادر نظافت” و قرار دادنش در فهرست برگزیدگان رتبه مشترک سوم بازیگری  برای او پیشگیری کند. قطعا نادر نظافت هیچ نیازی به این رتبه و تقدیرها ندارد و شاید حتی هیچ گلایه ای هم نداشته باشد. اما میدانیم که او چه سالهایی یک تنه بار بازیگری یک نمایش را بدوش میکشید و کم نمی آورد. نمایش “مفرد قلندر” را فراموش نکنیم و حضورش در نمایش “هشتمین سفر سندباد” را و …..

خاطره ای بگویم. در سال 82 داور ناظر بازبینی جشنواره استانی فارس بودم. یکی از پیشکسوتان شیراز نمایشی برای حضور در جشنواره اجرا کرد. و البته در میان 70 نمایشی که به بازبینی آمده بودند و قرار بود فقط 12 گروه انتخاب شوند(با وسعت استان هنرمندپرور فارس) احتمال بسیار داشت که در فهرست نمایش های منتخب نامی از این عزیز برده نشود. دبیر جشنواره قبل از اعلام رای شورای بازبینی مشورتی کرد و پیشنهاد داد اگر نام این بزرگوار در فهرست نهایی نیست تا قبل از انتشار رایزنی کنند و این نمایش اعلام انصراف کند به هر دلیلی که خودشان صلاح می دانند. و ینچنین شد. و دیدم چه بازخورد زیبایی در بین جوانان هنرمند تئاتر شیراز داشت و چه تجلیل و اکرامی از این عزیز کردند.

درس بزرگی بود برای من که چگونه جمعی از بزرگان تئاتر یک خطه تمام تلاششان را میکردند تا حرمت یک بزرگتر را نگهدارند. به برکت همین احترامهاست که سالهای سال است نام هنرمندان شیرازی در عرصه کشور می درخشد و در کنار پیشکسوتی همچون محمود پاک نیت و اصغر همت و …. جوانانی مانند امیررضا کوهستانی و لاریان و اکبرنژاد هم می درخشد.

نادر نظافت یا دلش تنگ صحنه تئاتر شده بود یا خواسته به جوانان مرام و معرفت بیاموزد یا دلبستگی به صحنه داشته یا هر چیز دیگر و دیگر. اما قطعا بعد از چندین سال دوری به هوای جشنواره و رتبه به صحنه نیامد. چه خوب بود این مرام و صداقت او را پاس میداشتیم.

شعری از برتولت برشت:

 اول به سراغ یهودی ها رفتند

من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم.

پس از آن به لهستانی ها حمله بردند

من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.

آن گاه به لیبرال ها فشار آوردند

من لیبرال نبودم، اعتراضی نکردم.

سپس نوبت به کمونیست ها رسید

کمونیست نبودم، بنابر این اعتراضی نکردم.

سرانجام به سراغ من آمدند

هرچه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراض کند.

سعید شهریار