نمایش عامدانه ، عاشقانه ، قاتلانه آزادی بخش 4 زندانی جرایم غیر عمد در یزد شد
پایگاه خبری یزد باما ، حمید رضا عمادی ، یادداشتی به بهانه اجرای نمایش عامدانه ، عاشقانه ، قاتلانه در یزد
رسانه نمایش از طریق بکارگیری متن ، بیان و حرکت بازیگر ، هدایت آگاهانه و هدفمند کارگردان ،استفاده هوشمندانه از نور ، صدا ، دکور و ایجاد جلوه های دیداری ، شنیداری در قاب صحنه سعی دارد به نوعی تصویرگر روایتی باشد که پرداختن به دغدغه های اجتماعی و آسیب های آن می تواند بخشی از آن باشد.
در روزهای اخیر در شهر جهانی یزد با برنامه ریزی اداره کل امور بانوان و خانواده استانداری در راستای رسالت اجتماعی ، نمایش عامدانه ، عاشقانه و قاتلانه به تهیه کنندگی مجید ذهبی و کارگردانی مجتبی لاله زاری و بازی هدیه کیانفرد ، مبینا فتوحی ، مهسا دهقانی ، الهه کیانفر و موسیقی حسین افروز و اجرای حسین وکیلی در آمفی تئاتر دانشکده ملاصدرا در قالب طرحی به نام رهایش به منظور استفاده از عواید این اثر به نفع زندانیان جرایم غیر عمد به روی صحنه می رود
نمایشی که با استقبال خوبی روبرو گردیده و توانسته است با همت مخاطبینی که برای دیدن نمایش می آیند شرایط آزاد سازی چهار زندانی از جرایم غیر عمد را از طریق دیدن یک اثر نمایشی فراهم سازد.
نمایش قصه چهار زن را روایت می کند سه زن که به دلیل ارتکاب به قتل به قصاص محکوم شده اند و روزنامه نگاری جوانی که به دنبال دست یافتن به لایه های پنهان این قتلها خود نیز براثر یک حادثه جان می بازد .
زن اول که از روی اجبار و مشکلات و مسائل اقتصادی و تلاش برای نگهداشتن کانون خانواده ای از هم پاشیده ای که دارد عامدانه قتل هایی را با برنامه ریزی انجام می دهد و اینقدر به این کار مبادرت می کند تا سرانجام دستگیر و به حکم دادگاه به اعدام محکوم می شود و حکم در سحرگاه یک روز در زندان اجرا می گردد .
زن دوم که به خاطر یک ارتباط عاشقانه با یک شخص معروف تا به آنجا پیش می رود که به جرم ارتکاب به قتل همسر اول مرد به اعدام محکوم می شود و نهایتا حکم قصاص در موردش به اجرا در می آید .
زن سوم که قاتلانه فردی را به خاطر دفاع از ناموس کشته بود نهایتا پس از بررسی های متعددی که هشت سال پیرامون این پرونده انجام می شود و تلاشهای قضایی که برای این نوع از جرم انجام می شود حکم به ازادی او صادر می شود
و نهایتا زن چهارم کسی که همه این روایت ها را با کمک همین زنها برای خوانندگان خود به تصویر می کشد ، در اثر کیف قاپی دو فرد موتور سوار و کشیده شدن کیف از شانه اش ، زمین خوردن و برخورد سر وی با جدول خیابان جان می بازد .
به نظر می رسد جدای از برخی از مسائل تکنیکی در حوزه نمایش ، کارگردان جوان این اثر نمایشی و گروهی که با وی همراهی دارند توانسته اند با همراهی و تلاش در رسالتی که به دوش گرفته اند موفق باشند و به هدفی که برنامه ریزان این اثر نمایشی طراحی کرده اند دست یابند و مخاطب را تحت تاثیر اجرای خود قرار دهند . بی شک این مهم می تواند سرآغازی باشد بر این مساله که یک اثر نمایشی هم می تواند علاوه بر بیان یک معضل اجتماعی ، علاوه بر خنداندن یا گریاندن مخاطبین ،یا دنبال نمودن جنبه های خاص هنری، آزادی ببخشد و کلیدی برای طرح ، ایجاد حساسیت و جلب توجه جامعه به مشکلات اجتماعی که با آن روبرو است .
به بار نشستن نیت خیر برنامه ریزان این برنامه هنری و تلاش خالصانه و خاضعانه ای که در این زمینه داشتند و نهایتا نتایج مثبتی که از این رویداد فرهنگی ،اجتماعی حاصل شد روشنی بخش مسیری است که می توان امیدوار بود در سایه احساس مسئولیت اجتماعی و ایجاد راهکارهای نوین مانند بهره گیری از هنر نمایش می توان به فردایی بهتر اندیشید .