پایگاه خبری یزد باما؛ یادداشت سعید شهریار از کارگردانهای مطرح حوزه نمایش استان یزد پیرامون نمایش «قصه ظهر جمعه » به کارگردانی حسام افروز
پایگاه خبری یزد باما ؛ سعید شهریار از نمایش «قصه ظهر جمعه» می گوید :درام قصه ظهر جمعه به کارگردانی حسام افروز این روزها در پلاتوی حوزه هنری در حال اجراست. نمایشنامه ای زیبا از نویسنده ای آشنا با درام. من این شانس را داشته ام که چندسال پیش این نمایشنامه را به کارگردانی مساوات در جشنواره فجر ببینم و عجیب لذتبخش بود.
اما اجرای حسام افروز هم لذتی دیگر داشت و نمایشی منسجم و خوش ریتم با بازیهای تقریبا یکدست به روی صحنه برد که بی توجه به پیشینه او و گروهش شایسته تحسین هستند و اگر بدانیم در آغاز راه است تحسین دوچندان می خواهد.
در میان تشویق و تحسین ها بسیار باید مراقب بود که بهترین کمک به این گروه یادآوری کاستی هاست. وگرنه اگر تشویق ها از حد ایجاد دلگرمی بگذرند خود بدل به مانعی در سر راه افروز و گروهش خواهند شد.
اول بگویم که این اجرا دوست داشتنی بود و تماشاچی را همراه میبرد. بازیها خوب بودند هرچند که دوبازی افشین و اعظم را بیشتر پسندیدم و آنهم بخاطر در لحظه بودن بازیگرانش بود.
به تئاتر نمی رویم تا فقط درگیر قصه نمایش شویم. بلکه میرویم تا کنش ها را ببینیم. لایه های درونی را از منظر کارگردان واکاوی کنیم و اینجاست که قصه ظهر جمعه ی افروز لَنگ میزند. کنش را در نیافته بودند و صرفا رفتارهای نمایشی انجام میدادند. نمایش را در همین قدوقواره اجرا شده هم می توان بسیار قابل قبول دانست اما نشانه ها و بازیها و میزانسن نقبی به دنیای درون درام نبود.
فضای روانی مطلوب این نمایش بخوبی ایجاد شده بود و دلنشین بود. کاربرد خوب لهجه که البته افزونه ای به محتوا نبود ولی سیگنالی برای ارتباط بهتر تماشاچی یزدی بود.
علی مزیدی و علی جاور در حد انتظار ظاهر شدند و دستمریزاد دارند اما چه خوب بود اگر این مونوتن بودن را میشکستند و در هر بحران واکنش متفاوت تری عرضه میکردند.
اجرای رئالیستی بسیار سخت است. نگارنده هم اخیرا نمایشی در این شیوه بروی صحنه برد و چه کاستی ها که نداشت. چون بسیار بسیار سخت است. باید گروه اجرایی قصه ظهر جمعه را تا همین جای کار هم ستود که بیش از انتظار جلوه کردند. اما رئالیسم، واقعگرایی است. ناتورئالیسم طبیعت گرایی است. شناخت واقعیت دنیای درام و بازنمود آن در فرم و رنگ و ریتم نیازمند تبحر بیشتری است. واقعیت این درام در صحنه فدای وفاداری به طبیعت شده بود. طراحی صحنه و لباس نمود بارز این نقیصه هستند.
تجربه پیشین افروز در نمایش کاغذ دیواری که از قضا آنهم فضای رئالیستی داشت تا این نمایش، چندین گام رو به جلو بود. اما چه خوب است این راه ادامه پیدا کند و افروز و گروه همراه و همدلش این مسیر را ادامه بدهند. دیدن نمایش های رئالیستی از این دست جایش در تئاتر یزد خالیست. اما بازنمود واقعیت دراماتیک را در لایه های میزانسن فراموش نکنند.
همگی دستشان درد نکند که ساعتی خوش را به ما ارزانی کردند. دلشان شاد/
سعید شهریار