علی اصغر راسخ راد*: روزهایِ جشنواره گاهِ نوسالی و بهار تئاتر است. وقتِ دیدار دوستان و فصلِ طراوتِ صحنههاست. جشنواره تئاترِ فجر همواره ویترینِ دستاوردها و نوآوریها و حاصلِ جمعِ اندیشهها و دغدغههایِ اهالی تئاتر در باره رویدادها و رخدادهایِ سیاسی و اجتماعیِ زمانه و سالی که در آن زیستهاند بوده است.
به گزارش پایگاه خبری یزد باما به نقل از ایران تئاترعلی اصغر راسخ راد نویسنده ، کارگردان تئاتر در یادداشتی تحت عنوان « جهان بلا گرفته و امیدی که در جشنواره تئاتر فجر جاری است » گفت :
۱- بهروایت افسانههای یونانی، “پاندورا (اولین زن جهان) بهدلیل دزدیده شدن آتش بهدست “پرومته و دوستیِ او با انسانها به دستورِ خدایِ خدایان “زئوس، برای مجازات انسانها آفریده شد. خدایان به او نعمتهای فراوانی بخشیدند. آفرودیته به او زیبایی بخشید. آپولو موسیقی، هرمس باورِ دینی و هر خدایِ اُلمپ نیز به همین ترتیب هدیهای به پاندورا میهد و در پایان هِرمس، نام پاندورا به معنی «تمام نعمتها» را رویِ این زن میگذارد و او را روانه زمین میکنند. پاندورا کوزهای(جعبهای) اسرار آمیز با خود میآورد که هرگز نباید درِ آن را باز کند، چرا که حاویِ تمامِ رنجها و شوربختیهایِ ناشناخته بشریت است. اما پاندورا پس از ازدواج با برادرِ پرومته، تاب نمیآورد و درِ جعبه را باز میکند. ناگهان تمامِ بلاها و مصیبتها دنیا را فرا میگیرد. رنج و بیماری، پیری و مرگ، دروغ، دزدی و جنایت بر زمینی که تا آن زمان هیچگونه مشکل و بدبختی نمیشناخت پراکنده میشود. پاندورا که از بیرون جهیدن بدیها میترسد، زود درِ جعبه را میبندد. اما دیگر جعبه خالی شده وتنها یک چیز در تهِ جعبه مانده است ؛ چیز کوچکی که جای زیادی نمیگیرد و نامش امید است. بله تنها و فقط امید در تهِ جعبه پاندورا باقی مانده تا بلکه موجبِ تسلایِ بشر باشد شاید …
۲- نزدیکِ یکسال به خاطر بلایِ جهانگیرِکرونا چراغهایِ صحنه خاموش و سالن هایِ نمایش تعطیل بود و در پیِ بالا و پایین شدنِ نمودارها و آمارهایِ مبتلایان، بازگشاییِ گاه و بیگاهشان نیز فروغِ رفته را به صحنه بازنیاورد چراکه تئاتر با تماشاگرش جان میگیرد و در پندارِ من، مانندِ موجودی زنده است که نفس میکشد و نفسش به حضورِ تماشاکنان بند است، هنرِ تئاتر بسان موجودی زنده بیمار میشود، تب میکند، میلرزد، وگاه قبراق و سرِحال مانندِ توسنی بادپای ، رام و رهوار رکاب میدهد. اساسا نبضِ هنر تئاتر با قلبِ جامعه هماهنگ است و با آن میزند. اگر حالِ جامعه خوب نباشد حالِ تئاتر هم خوب نیست و برعکس هرگاه جامعه بر اساسِ رویدادی سرحال و شادکام است صحنههایِ نمایش نیز خوشحال و خوش ادا میشوند!
۳- حالا با فروکش کردنِ حتی شاید موقتی و کاهشِ آمارِ مبتلایان و مرگ و میرهای ناشی از پاندمیِ کوید ۱۹ در ایران و زرد شدنِ وضعیتِ پایتخت ، بارِ دیگر درهایِ سالنهایِ نمایش به رویِ تماشاگران گشوده شد و این اتفاق، همزمان شد با آغازِ سی و نهمین دوره جشنواره بینالمللیِ تئاتر فجر …
۴- روزهایِ جشنواره گاهِ نوسالی و بهار تئاتر است. وقتِ دیدار دوستان و فصلِ طراوتِ صحنههاست. جشنواره تئاترِ فجر همواره ویترینِ دستاوردها و نوآوریها و حاصلِ جمعِ اندیشهها و دغدغههایِ اهالی تئاتر در باره رویدادها و رخدادهایِ سیاسی و اجتماعیِ زمانه و سالی که در آن زیستهاند بوده است.
۵- تاکنون سی و نه دوره از جشنواره البته بین المللیِ تئاتر فجر برگزار شده است. با خاطره روزگاری که مردم برایِ تماشایِ اجراهایِ ایرانی و خارجیِ جشنواره در سرمایِ استخوان سوزِ بهمنهایِ تهران صف میکشیدند و از سر و کول هم بالا میرفتند تا هرجوری شده نمایش دلخواهشان را تماشا کنند. استادان بزرگ، چهرههایِ نام آشنا ، بازیگران نامیِ تئاتر و تلویزیون و سینما بارها در بخشهایِ مختلف جشنواره تئاتر فجر حضور داشته و هنرنمایی کردهاند.
سالهایی برنامه جشنواره بین المللی تئاتر فجر را در کتابچهای مینوشتند از بس تعداد و تنوع داشت و در سالنهایِ مختلفی در سطح شهر و کشور به اجرا در میآمد.
روزگاری نمایشهایی که از شهرستانهایِ جنوبیِ کشور میآمد بویِ دریا و ماهی و کارهایی که از شهرهایِ مرکزی میآمد بویِ خاک و کویر و تئاترهایی که از شمال میآمد بویِ درخت و جنگل با خود داشت. سالیانی جشنواره سراسری و بینالمللیِ تئاتر فجر نمایشگر تنوعِ اقلیمی، قومی و فرهنگیِ ایرانزمین است. سالها در این رویدادِ بزرگ ، گوناگونیِ زبان وگویشها ، نغمهها و نواها ، آداب و رسوم ، نمایشهایِ آیینی و آیینهایِ نمایشیِ ایرانی را به تماشا گذاشته اند. بسیاری از نمایشهایِ ایرانی از همین مسیر به جشنوارههایِ جهانی راه یافتند و بسیاری از ایرانیان توانستند چندین نمایشِ خوبِ خارجی را از این طریق رویِ صحنههایِ تئاترِ خودمان تماشا کنند.
جشنواره البته بین المللی تئاتر فجر حالا دیگر جهانی شده و ارجمند است.
سی و نه سال عمر کمی نیست. که اگر آدم بود در آستانه چهل سالگی وکمال یافتگی قرار داشت. دریغ که سایه شومِ این بلایِ نفسگیر بر گستره بزرگی از جانِ جهان افتاده و همه تکاپوهایِ انسانی را و بیشتر کسب و کارهایِ اقتصادی را از رونق انداخته است.
و تئاتر نیز از این آسیب در امان نمانده چراکه اساس این هنر بر بنیانِ حضور زنده و نفسِ تماشگر است که جان میگیرد. از این گذشته تئاتر آیینه تمام نمایِ جامعه است. به راحتی میتوان با واکاویِ سال هایِ خوب؛ همنشینیِ جشنواره بین المللیِ تئاتر فجر را با حالهایِ خوب جامعه در آن سالها وابسته دانست.
حالا حالِ مردم و جامعه خوب نیست که حالِ تئاتر خوب باشد.گویی بار دیگر کسی درِ جعبه پاندورایش را گشوده و دنیا را به دردهایِ بسیاری گرفتار ساخته است!
اگر دولتمردان و مسئولان ؛ مدیران و برنامهریزان؛ ارادهای و فکری برایِ بهتر شدن حالِ مردم داشته باشند؛ بیتردید حالِ تئاتر نیز بهتر خواهد شد.
۶- با اینهمه بایسته است که سپاسگزار هنرمندانی باشیم که با کوششِ بسیار و به هر وسیله ممکن چراغ صحنه را روشن نگاه داشتند تا امید از میان نرود.
پس مینویسیم تا یادمان باشد که در سال ۱۳۹۹ هجریِ خورشیدی؛ با وجود همه مشکلات و گرفتاریها و خوف و خطرهای ناشی از همهگیریِ کرونا دراین کشورِ شریف کسانی با عشق و از خودگذشتگی؛ با تلاش و تدبیر و به هر شکل ممکن؛ یا به روی صحنه رفتند و یا دستاندرکارِ برگزاریِ سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر را شدند تا بلکه هنرِ نمایش در ایران رو به افول نرود.فقط میتوانیم یگوییم خسته نباشید.
۷- دورِ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
به هر حال چارهای نیست. باید امیدوار بود؛ چرا که در این گردونه پر از رنج و وحشت ، هنوز امید، آرام و اطمینانبخش در تهِ دلِ ما جا مانده است. و من در این اندیشهام که راستی، چرا امیدی که در تهِ جعبه پاندورا باقی مانده بود ؛ در جهانِ ما پراکنده نشد؟!
* نویسنده، کارگردان و مدرسِ تئاتر؛ مدیرِ کانونِ نمایشهایِ آیینی و سنتیِ کشور