Print Friendly, PDF & Email

انسان گرفتار روزمرگی با مرگ خلاقیت  مواجه است.تکرار برنامه های  فرسوده  و  پیاده سازی کارهای هر روزه مانعی برای بروز ایده های نو  و از بین رفتن توانایی آفرینش خواهد شد که این پروسه تکراری یکی از آسیب زا ترین جریان های مخرب در مقابل مدیریت کارآمد به حساب می آید.

 و اما روزمرگی چیست؟روزمرگی چیزی نیست جز عادت به تکرار روزها و انجام فعالیت هایی که بدون امید و اشتیاق به پیشرفت  در یک دایره محدود و نا مطلوب سیر می کنند.

امروزه سازمان هایی با ساختمان های بلند؛وظایف وسیع و برنامه های مختلف را در دو بخش دولتی و خصوصی مشاهده می کنیم.نهادهایی که در برخی مواقع سپاهی از نیروی  انسانی را در خود جای داده و  اغلب ناکارآمدی و ناکامی های متعددی را از برونداد این مجموعه ها شاهد هستیم.

در شرایط حاضر بیش از هر زمانی نقاط ضعف و قوت این عرصه محرز و مشخص شده است زیرا سرعت کند توسعه و اثربخشی حاکی از آن است که آرامش،انرژی، توانمندی و  ظرفیت های کشور در معضل روزمرگی اداری و سازمانی سوخته و از بین می رود.

در فرآیند روزمرگی است که انعطاف مورد نیاز در انجام امور از دست می رود و یکسری قوانین و الزاماتی حاکم می شود که یکنواختی ایجاد می کند و با کمی تامل در این مسیر اداری و مدیریتی به راحتی می توان دریافت که بخش اعظمی از الزامات و شرایط تعریف شده،ضرورتی ندارد و می توان با اندکی تدبیر موارد بسیاری را در این فرآیند بهبود بخشید.

کشورهای توسعه یافته راهکارهای بسیاری را برای فرار از روزمرگی در سازمان های خود مد نظر قرار داده اند که یکی از اصلی ترین آن ها معطوف به اهمیت و باور کارآفرینی درون سازمانی می شود.

منفعت چنین سازو کاری ،صرفا در جلوگیری و کاهش کاغذبازی ها و تسریع انجام امور خلاصه نمی شود،بلکه نوآوری، سرعت بخشی، پویایی و از همه مهم تر ایجاد رضایت مندی مضاعف بین مدیران و نیروهای کاری در بخش های مختلف قابل لمس خواهد بود.

کارآفرینی درون سازمانی فرآیندی است که فعالیت های سازمان را به سمت خلاقیت،نوآوری،مخاطره پذیری و پیشتازی سوق می دهد و از کارمندان منفعل و گرفتار در روزمرگی کارآفرین های ریسک پذیر و فعال می سازد.

بر این مبنا مراحل تحقق کارآفرینی درون سازمانی از سازمانی به سازمان دیگر و از ایده ای تا ایده دیگر تفاوت دارد اما چهار عنصر کلیدی اقدام به فعالیت های کارآفرینانه اقتصاد نوپا،ابداع و نوآوری،نوسازی خویشتن و در نهایت تاثیرگذاری  در همه ابعاد این فرآیند به صورت  مشترک وجود داشته و نیازمند توجه است.

به عبارت دیگر عبور از روزمرگی در سازمان شامل پرورش رفتار کارآفرینانه در سازمانی است که قبلا تاسیس شده و جریانی به حساب می آید که محصولات (خدمات) یا فرآیندهای نوآورانه و خلق فرهنگ کارآفرینانه را در یک سازمان ایجاد می کند.

همراه با رسوخ فرآیندهای اداری و دیوان سالاری در فرهنگ شرکت ها از یک سو و بروز روزمرگی از سوی دیگر توجه به کارآفرینی در سازمان های بزرگ در سیاست گذاری مدیران ارشد ضرورتی انکار ناپذیر است.

در عصر حاضر نیاز به این که مدیران علاوه بر ایفای نقش یک تسهیل گر و برنامه ریز،رونق بخش به تحقق کارآفرینی نیز باشند،به شکل روز افزون در حال افزایش است.

برای تحقق کارآفرینی درون سازمانی وجود مدیران کنترل گرا کمتر به چشم می خورد و برای حضورشان هیچ احساس نیازی دیده نمی شود،مدیر هر چه بیشتر قادر باشد اعضای سازمان را به افراد کارآفرین تبدیل کند، یادگیری و خلاقیت افزایش خواهد یافت زیرا مالکیت انعظاف پذیر و کارآفرینی از یادگیری و نوآوری حمایت می کنند.

مدیریت کارآفرین زمانی می تواند در محیط کاری به وجود آید که اکثریت کارکنان اهم از مدیر و کارمند فلسفه کارآفرینی را پذیرفته و مصمم باشند که واحد کاری آن ها به عنوان یک مجموعه کارآفرین هر روز بهتر از گذشته خودُ فعالیت نماید.

وقتی از روزمرگی و بروکراسی اداری فاصله بگیریم یک کارآفرین علاوه بر اینکه قابلیت تبدیل شدن به یک مدیر خلاق و موفق را دارد،می تواند از روحیه مسئولیت پذیری بالایی نیز برخوردار باشد و در سلسله مراتب مدیریت همواره رفتار بهتر و بهره وری مناسبی را نسبت به بالا دستی های خود نشان دهد.

اعتقاد به سازمان،ترسیم چشم انداز،شناخت کامل از مشتریان و مخاطبان،تجزیه و تحلیل محیط،درک سازمان،محاسبه ریسک،تحمل شکست و آموختن،ارزش قائل شدن برای افراد و خلق محیط نشاط آور ،اهمیت بخشی به برنامه های روزانه و نگاه تشویقی به عملکرد مثبت افراد  باعث تحقق کارآفرینی درون سازمانی و فاصله گرفتن از روزمرگی به عنوان بزرگ ترین معضل سیتسم های کاری و اداریُ در اغلب بخش ها می شود.

علاوه ‌بر موارد یاد شده، می‌توان کارآفرینی درون سازمانی را عامل تحریک و تشویق حس رقابت، ترکیب و مهیا کردن عوامل تولید، عامل ساماندهی منابع و استفاده اثربخش از آنها، یکپارچگی و ارتباط بازارها، عامل رفع خلل، شکاف‌ها و تنگناهای بازار و اجتماع، یکی از عوامل تولید، عامل کاهش بوروکراسی اداری (کاهش پشت میزنشینی و مشوق عمل‌گرایی)، عامل تحول و تجدید حیات ملی و محلی، عامل شناخت، ایجاد گسترش بازارهای جدید،نوآوری و روان‌کننده تغییر و تعادل در اقتصاد پویا، تلقی کرد.

نویسنده : فاطمه شریفی